loading...
خاطرات نبوغ شگفت انگیز
نابغه بازدید : 97 پنجشنبه 29 دی 1390 نظرات (0)

امروز امتحانمو به طور واقعی افتضاح دادم چون استاده هرچی تو جزوه بود رو نداده بود و برعکس هرچی خودش تو کلاس گفته بود رو داده بود مثلا پرسیده بود تقاص کننده به منزله ی حاکم یعنی چی؟خب منم بقیه اونو نوشتم ولی استاده گفت معنی لغت تقاص کننده رو میخواسته که اصلا تو کتاب نبود اه حالا چیکار کنم  

 گریه

سونیا رو هم قبل امتحان دیدم میگفت امتحانمو بد دادم میخوام برم پاچه خواری استاد بلکه نمره بده منم چون ترم قبل باهاش کلاس داشتم بهش گفتم نمیخواد بری چون نیم نمره هم به کسی نمیده مثلا من اون ترم 19/5 شدم ولی وقتی بهش گفتم بهم اضافه نکرد سونیا هم گفت میرم ببینم چی میشه

دیروز هم نیایش جونمو دیدم روز قبلش اس داده بود میگفت کجایی منم گفتم خونه بعد زنگ زد که بهش گفتم فرداش که دیروز بود میبینمت دیروز میگفت به شوهرم گفتم با سوگند بریم بیرون تنهایی آخه دانشگاه به همه اس داده بود که میخوان ببرن جایی بعد شوهرش گفته نه خودمون میریم (حسود!)

بعد میگفت تو هم شوهر برو با هم دسته جمعی بریم بیرون منم گفتم شوهر برم دیگه چیکار دارم به تو تازشم شوهرم افتخار نمیده با شوهر تو بیاد بیرون!که اون هم گفت خیلی دلش بخواد منم گفتم پس ماشین با ما خرجی با شما!(هنوز نه به باره نه به داره)اون هم گفت واهواه از حالا خسیسن هردوشون

حالا فکر کنین اینارو وسط سالن میگفتیم 4_5 تا پسر اونجا بودن فکر کنم فکر کردن ما خلی چیزی هستیم

امتحان دیروزم سخت بود 7تا سوال داده بود 10 صفحه جواب میخواست تازه یکیشم گقته بود حذف کنید که از بس سخت بود مونده بودم کدومشو حذف کنم!

خیال باطل

خب فعلا بای گلای من 

rose
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 114
  • بازدید کلی : 3,356